دختران نيروانا
یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : najmeh يك روز از خاكسپاري شهيد صياد شيرازي مي گذشت. خانواده شهيد، بعد از نماز صبح خودشان را به بهشت زهرا رساندند. به مزار كه نزديك شدند، با ديدن چند نفر كه جلو مي آمدند تعجب كردند! محافظ هاي آقا بودند. وقتي خودشان را معرفي كردند، اجازه عبور دادند. آقا بالا سر مزار ايستاده بود و زير لب نجوا مي كرد. زنگ خانه شان كه به صدا در آمد، به مخيله شان هم خطور نمي كرد چنين شخصيتي به مهماني شان آمده باشد! انگار شوكه شده بودند. دست و پايشان را گم كرده بودند. خانم ها مي دويدند تا زودتر چيزي براي حجاب پيدا كنند و به آقا خوش آمد بگويند. حجت الاسلام موسوي كاشاني پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:, :: 19:33 :: نويسنده : najmeh
يك تاجر آمريكايي نزديك يك روستاي مكزيكي ايستاده بود. در همان موقع يك قايق كوچك ماهيگيري رد شد كه داخلش چند تا ماهي بود، از ماهيگير پرسيد: چقدر طول كشيد تا اين چند تا ماهي رو گرفتي ؟ بهترين سخن آن است كه در نظام نيكو آن را آراسته باشند، و خواص و عامه ي مردم آن را بفهمند. "امام علي (ع)"
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |